زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

غزلواره


اشکم دمید

گفتم: «نه پای رفتن نه تاب ماندگاری

درد خزه‌ی کف جوی این است.» گفت: «آری

اما دوگانه تا کی؟

یا موج‌وش روان شو یا در کنار من باش»

گفتم: «دلم گرفته است

مثل سکون ملولم»

گیسو فشاند در باد، آشفت کـ:

                                    «ای پریشان

منشین فسرده چون یخ، در تاب شو چو آتش. هان بیقرار من باش»

ـ «پرواز» گفت.

                        گفتم:

«ـ آری خوش است پرواز. اما شب است و توفان، وین بال‌های خونین»

چتر نوازش افشاند

کـ «این سایه‌سار پربرگ

ز آرامش یقینت سرشار کرد خواهد

تا بامداد پرواز ـ ای خوب خستۀ من!ـ  بر شاخسار من باش.»

گفتم: «شب از چه تاریک،

                                    زنگار جانم اما تاریکی درون است.»

خورشیدرخ برافروخت

کـ «آیینه‌دار من باش.»



اسماعیل خوئی




* نوشتم واسه آقای پدر. یه جوابی داد توی مایه های اینکه نخ نما شده. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد