زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

هوم.. مرض های قدیمی برگشتپذیرن. اردیبهشت که بگذره دوباره میشم همون تنبل بی عرضه ی همیشه. انگار فقط و فقط توی اردیبهشته که میزننم به برق و عین فرفره میدوم. یازده ماه بقیه ی سال به بخور و بخواب و تنبلی می گذره! دقیقا یه هفته است که برای خوندن این ده صفحه دارم جون می کنم. باید زنگ بزنم پی کتابمو بگیرم. باید نتیجه ی داوری مقالهه رو بفرستم. آقای همسر هم محض دق دادن من داره با حداکثر سرعت کار میکنه. من چی؟ دارم چایی می خورم و بیسکوییت و هی فکر می کنم چی کارا مونده! حتی چک لیست هم دیگه جواب نمی ده. فردا باید برم پیش استادم و خدا به خیر کنه که رسما جلسه ی اعـتـراف به چیراییه که بلد نیستم! فردا باید این ده صفحه رو تحویل بدم. فردا باید سه تا داوری نصفه رو جواب بدم. فردا باید برم دانشگاه و توضیح بدم که این چیزی رو که خواستین، خودتون دارین! فردا ... امون از این فردا. 

تنبل شدم. مثلا می خواستم امسال برم سر کار. رئیس نه حتی تلویحا، که خیلی زیر پوستی گفته نیا. یه جوری که فقط خودم می فهمم. دیروز جیغ زدم که پول نمی خوام، بدین من یه بار این کار رو ببینم که دوباره با غلط چاپش نکنین. آبروم رو می برین!

سرعت اینتـرنـت هم از دایـل آپ عهد دقیانوش کندتر شده. بی حوصله ام و هیچی بهترم نمی کنه. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد