زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

تلویزیون داره مناظره ی دو نفر رو با هم نشون می ده که به شدت شبیه دعواست. مرض ندارم الان بگم کی با کی! موضوع واسه من و شوهر محترم یه خورده حیثیتیه. واسه همین داریم زورکی گوش می دیم. اون رسماً و من یواشکی. مثلاً واسه این که بگم واسم مهم نیست. زیاد هم نیست ولی خب گوش تیز کار دستم می ده دیگه. از اون ور هم دارم کروم دانلود می کنم و اینترنت عزیز داره جون می کنه. واسه این نمی تونم خیلی وب گردی کنم و مجبورم سند و رسیو اطلاعاتم رو پایین بیارم که زورش برسه دانلود کنه.  

امروز رفتیم یه دونه از اون گردهمایی-مهمونی های کاری. جماعت غریبه و آشنا و البته این دفعه برخلاف پارسال دیگه انقدر وجهه داشتم که رسماً معرفی بشم. کلاً به جز بدو بدویی که در رفت و برگشت کردیم خوش گذشت.  

بعدش من دو تا نصفه گردش و این ور و اون ور رفتم، خونه ی مامان و خاله ام. یه خورده هم شکم چرونی کردیم و با شوهر محترم و بقیه ی فامیل درجه یک هندونه انار و آجیل شب چله و یواشکی یه خورده پای سیب خوردیم. خوب بود ولی خییییییلی خیییییییلی کم بود. یعنی الان هنوز بقیه ی شب یلدام رو می خوام. ولی نشسته ام توی خونه و غیر از این که باید پاشم جمع و جور کنم دارم کاملاً به وجوه مالی و مادی و ... حرص می خورم که چرا عرضه ی تموم کردن این کاره رو ندارم که برم تقدیم کنم به رئیس رؤسا و شرش کنده بشه. 

در واقع الان زیاد هم حالم بد نیست. ولی بقیه ی شب یلدام رو می خوام.

نظرات 2 + ارسال نظر
رشاد جمعه 2 دی 1390 ساعت 08:34 ق.ظ

مثلا واسه این که بگی واسه ت مهم نیست؟ میترسی روش زیاد شه؟

راهروی شماره سه جمعه 2 دی 1390 ساعت 04:15 ب.ظ

یلدا شب شب قطبی خرس های ایرانی است. مگر قرار بود دیگه چکار کنی؟ همین هم نشون می ده که خیلی فعال بودی. نگران نباش:
دلا یلدا شبی دیگر به راه است
نگه بر خوشه ژروین و ماه است
دلا غمگین ز دی دیگر نباید
چنان خوش زی که فردا هم ژگاه است

هیچی، فقط دلم شب نشینی دسته جمعی می خواست که توی این کلانشهر لعنتی باید خوابش رو دید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد