زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

99

اومده ام خونه ی مامان. از ظهر. قبلنا یه اوضاعی داشتیم که بهش می گفتیم کافی شاپ کافی نت خونگی. سه تایی هر کدوم کله مون تو یه کامپیوتر بود و اینترنت بازی.

الان نشسته بودم این وسط. گل های تازه روشن بود و فک کنم روشنک داشت می خوند «چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو....». بابا با یه حال دل‌سوزناکی بلند شد و رفت پای لپتاپش که فیض بوقش رو باز کنه. مامان یهو گفت: ننویسی ها! من نوشتمش! 

من روده بر روی زمین، گفتم الان می نویسم رو وبلاگم!



پ ن 1: پایان نامه فعلا به اوضاع سر و سامون داری رسیده. از فردا پس فردا می ریم برای راند دوم!

پ ن 2: یکی از دلایل این که من با کله می رم خونه ی قوم همسر، همین دور بودن از اینترنت و تکنولوژی و فیض بوق و بقیه ی چیزاست.


سلام خارخاسک (واسه خاطر فیض بوق)، سلام خیاط باشی (وسط اون اوضاع به شدت یاد تو افتاده بودم!)


زندگی؟ فعلا رنگ سبز فسفری هیجان زدگی.

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 12:14 ق.ظ

نگا کن خودتم دویدی بنویسی تو هوا خوب همینه دیگه.تنها هواست که میماند . از خودم بود خواستم بهت زحمت ندم بدویی بنویسی.

ریحانه جمعه 2 دی 1390 ساعت 02:27 ب.ظ http://lifewriter.persianblog.ir

کافی شاپ خونگی. = کافی نت خونگی

اعتراف می کنم خودم خیلی وقت پیش دیدم چه اشتباهی کردم، ولی خب به روی مبارک نیاوردم. مرسی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد