زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

زندگانی شگفت‌آور من

عنوان بر گرفته از کتاب ابن عربشاه است

طبق معمول نشستم پشت این در. ساعت یک باید برم اون دانشگاه و ماراتن توی صف نشستن شروع می شه. خسته ام. سردردهای مسخره داره بدجور اذیت می کنه و من همه اش نگرانم که شنبه هم به همین حال باشم. استادم گفت برو همون جا. خندیدم که انقدر از دست من ناراحتین؟ جوابش اما چیز خوبی بود. خیلی خسته ام. منتظر نامهه موندم. دیر شدنش تقصیر من نیست. تقصیر منه. باید زودتر می اومدم. نمی دونم. جدا دارم قدرت تحلیلم رو از دست می دم. تموم شدن این ده روز معنیش شروع شدن بیست روز بعد و ماراتن پایان نامه است. ترسناک تر از اون که بتونم بهش فکر کنم. باید برم پایین. باید پایان نامه ی هوین رو پیدا کنم. باید مقاله بنویسم برای مجله. باید چکیده ی والیه رو بنویسم. باید های زندگی زیادن. پته ام مونده. هنوز ندوختمش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد